جوونای دهه شصتی



آقا بقرآن سلام!! :))))

یعنی اولش خواستم یجوری حرف بزنم که بدونید که میدونم خیلی وقته نیستم و خیلی وقته خیلیا نیستن و کلن همه درگیرن و جاهای دیگه میپلکن و ازین حرفا

ولی جا داره یه دمت گرم مخصوص به دوسه نفر بگم که همچنان اینجا دیدمشون و تو یکماه اخیر بازم خبری ازشون بوده. پرنده سفید (یاسمین) و ساکن خیابان نوزده (مجید) و بی پرده (سحر) .ایول

سریع برم سر اصل مطلب

یهویی دلم هوای وبلاگ و رفقای قدیمم رو کرد. همونا که نه صدایی ازشون بود نه عکسی نه شماره ای نه لوکیشینی، اما نزدیکی دل ها خیلی زیاد بود و نظرات و ارادت ها چه بسیار و شیرین. که خداروشکر افتخار اینو دارم ازون دوستان ده یازده نفر گلچین شدن و منم بینشون جا شدم و همچنان تصویری و حضوری سعادت دورهم جمع شدن باهاشون رو (هرچند دیر به دیر) دارم

همه میدونید که بیشتر تایم این روزهای ما توی تلگرام و اینستا و واتس آپ (بخاطر فیلتر نبودن البته) میگذره. اینکه دیگه شاید هیچوقت دوران وبلاگ نویسی به حالت سابق و اون شور و حال برنگرده برای من همیشه یک افسوس بجا میذاره! اما تکنولوزی و تغییرات زندگی عصر جدیدی ام نمیشه ازش کناره گرفت

تا قبل از گرم شدن انگشت ها و چونه ی ذهنم برای پرگویی خلاصه کنم که بعد مدتی که حتی رمز ورودم رو یادم رفته بود (!) و بالاخره با سلام صلوات اومدم اینجا دیدم هنوزم دوستانی مثل خودم دلشون هوای قدیم رو کرده و سری زدن و لطف ها داشتن

دوسه نفری پیغام خصوصی بدون آدرس و مشخصات گذاشتن که نتونستم پیگیری کنم

اگه همچنان مفتخر بودم دوستانی از قدیمی ها اومدن اینجارو دیدن پیغام بذارن آدرس پیج ایسنتا یا هرچیزی که میشه باهم در ارتباط بود رو بذارن به دیده منت مشتاقم حداقل از جای دیگه در ارتباط باشیم

در نهایت ایشالله که الحمدلله :))

و منتظرم ببینم دوستان رو

انقد همیشه به رفقام افتخار کردم و ذوق داشتم که یهو دیدین انرژیتون باعث شد دوباره با قدرت برگردم تو رینگ! فراموشم نکنید که یک سامورایی همیشه ساموراییه حتی اگه شمشیرش رو زمین گذاشته باشه! {مثلا یعنی خیلی قوی ام و دست به قلم شم خیلیارو زخمی میکنم }

.

منتظرتونم رفقا :)


آقا بقرآن سلام!! :))))

یعنی اولش خواستم یجوری حرف بزنم که بدونید که میدونم خیلی وقته نیستم و خیلی وقته خیلیا نیستن و کلن همه درگیرن و جاهای دیگه میپلکن و ازین حرفا

ولی جا داره یه دمت گرم مخصوص به دوسه نفر بگم که همچنان اینجا دیدمشون و تو یکماه اخیر بازم خبری ازشون بوده. پرنده سفید (یاسمین) و ساکن خیابان نوزده (مجید) و بی پرده (سحر) .ایول

سریع برم سر اصل مطلب

یهویی دلم هوای وبلاگ و رفقای قدیمم رو کرد. همونا که نه صدایی ازشون بود نه عکسی نه شماره ای نه لوکیشینی، اما نزدیکی دل ها خیلی زیاد بود و نظرات و ارادت ها چه بسیار و شیرین. که خداروشکر افتخار اینو دارم ازون دوستان ده یازده نفر گلچین شدن و منم بینشون جا شدم و همچنان تصویری و حضوری سعادت دورهم جمع شدن باهاشون رو (هرچند دیر به دیر) دارم

همه میدونید که بیشتر تایم این روزهای ما توی تلگرام و اینستا و واتس آپ (بخاطر فیلتر نبودن البته) میگذره. اینکه دیگه شاید هیچوقت دوران وبلاگ نویسی به حالت سابق و اون شور و حال برنگرده برای من همیشه یک افسوس بجا میذاره! اما تکنولوزی و تغییرات زندگی عصر جدیدی ام نمیشه ازش کناره گرفت

تا قبل از گرم شدن انگشت ها و چونه ی ذهنم برای پرگویی خلاصه کنم که بعد مدتی که حتی رمز ورودم رو یادم رفته بود (!) و بالاخره با سلام صلوات اومدم اینجا دیدم هنوزم دوستانی مثل خودم دلشون هوای قدیم رو کرده و سری زدن و لطف ها داشتن

دوسه نفری پیغام خصوصی بدون آدرس و مشخصات گذاشتن که نتونستم پیگیری کنم

اگه همچنان مفتخر بودم دوستانی از قدیمی ها اومدن اینجارو دیدن پیغام بذارن آدرس پیج ایسنتا یا هرچیزی که میشه باهم در ارتباط بود رو بذارن به دیده منت مشتاقم حداقل از جای دیگه در ارتباط باشیم

در نهایت ایشالله که الحمدلله :))

و منتظرم ببینم دوستان رو

انقد همیشه به رفقام افتخار کردم و ذوق داشتم که یهو دیدین انرژیتون باعث شد دوباره با قدرت برگردم تو رینگ! فراموشم نکنید که یک سامورایی همیشه ساموراییه حتی اگه شمشیرش رو زمین گذاشته باشه! {مثلا یعنی خیلی قوی ام و دست به قلم شم خیلیارو زخمی میکنم }

.

منتظرتونم رفقا :)


اگه یک میلیارد یهویی به من برسه نصفشو میدم به امور خیریه!!

حتما این جمله رو چندباری در طی زندگی از آدم های گاها "جوگیر" شنیدیم. خب معلومه با این تفکر من هزار تومنم بهت نمیدم چه برسه یک میلیارد [از طرف خدا با نگاهی هه وار!]

فکر کردی بخوام به فقرا و خیریه و انجمن حمایت از بیماران صعب العلاج و مدرسه سازای انتهای زاهدان و کپر نشینا و اون مادره که سه تا بچه داره تو حلبی آباد داره لباس مردمو میشوره بدم، انقد در توانم نیست که بیام اول تورو با یک میلیارد ذوق مرگ کنم بعد با ندای درونی بیام توی وجود تو بگم آفرین ماشالله نصفشو تو بده به اینا؟!! بعدم ماه عسلی ، بیست و سی ای یا یک برنامه ازینا که مجری پرچونه داره تورو دعوت کنه بگه از حس و حالت بگو و توام باد کنی و بگی وظیفم میدونستم، ما انسانیم و آخرشم یه سلبریتی یا نامزد انتخاباتی (الان تنورشون داغه و د بچسبون) بیان باهات عکس بگیرن و تو فن پیج های اینستاگرام برات کپشن بزنن این آدم چه ها که نکرد؟!!! [بازم از طرف خدا با نگاهی بیشین بینیم باو!]

همه اینارو گفتم که بگم مشتی، پسر خوب، دختر خوشگل خدا همونیه که شیشه را در بغل سنگ نگه میداره. تو برو خود را باش. یعنی تواضع و بخشندگی خوبه کمک به دیگران خوبه اما اول خودت بعد کسی! توضیحات مفصلش بماند وقتی دیگر ولی "خودخواهی" خیلی جاها ""فضیلت"" محسوب میشه :)

یه فلش بک دیگه بزنم به بچگیامون. چه آرزویی داری؟؟ میخوام خوشبخت شم!!! جمله کلیشه ای که هیچوقتم تعیین نکردیم چه میزان و با چه کیفیتی! اصلا تعریف نکردیم به نثر روان ننوشتیم و نخوندیم خوشبختی چیه! سعادت چیه! که همه کم دارن یه سر نمیزنن و صدامونو نمیشنون میگن کم سعادتیه ماست!!! [ارواح عمه محترمتون. این دیگه از طرف نویسنده بود نه خدا :دی]

حالا حرف اصلیم چیه، چمه! چی میخوام بگم؟؟

میخوام بگم سعادت و خوشبختی در گردشه! حتی موفقیت. اینا اجاره ای هستن و هیچکس مالک مطلق نیست و مدام مثل اجاره خونه های مستاجرینِ دل خسته (نویسنده اشاره ریزی به خود دارد) باید پرداخت بشه! یعنی بهای سعادت و موفقیت و حال خوبه و خوشبختیه، بی وقفه باید پرداخت شه! 

و اما روش جالبی داره به طوری که شما از هر درآمد و پولی که بدستت میرسه 10 درصدش رو باید برگردونی به منابع انرژی و اعتقادیِ مد نظرت! حالا یکی اعتقاد داره در راه خدا یکی اعتقاد داره به پرداخت نقد به امور خیریه یکی بصورت اقلام به فقرا یکی دودستی نقد میده به حوزه یکی میبره کلیسا، یکی نذرش میکنه با غذا و قس علی هذا. 

حالا. اگه یک میلیون درآمدت باشه حاضری صد هزار تومنش رو به این امور برگردونی؟؟!! اگه جوابت مثبت باشه که میگم چه اتفاقاتی میفته و اگرم جوابت منفیه بهت بگم رِفیق، اگه این اجاره بهای موندن روی زمین و نفس کشیدن و حال خوبه رو نپردازی اونوقت خدا، کائنات، کارما، آسمون و زمین و هرچیزی که بهش اعتقاد داری این مبلغ رو ازت میگیره ! حالا به هرنحوی شده :) چون این مبلغ چه بخوای چه نخوای مال دیگران و این دنیاییه که توش هستی. حالا یا اشغالش کردی یا داری به نحو احسن ازش بهره میبری. هیچ راه فرار و پیچوندنی ام نداره [ذهنتو درگیرش نکن] 

رَندی گِیج بزرگ میگه اگه کسی با "عشق" این بها رو بپردازه خدا، کائنات، کارما، آسمون و زمین و هر چیزی که بهش معتقد هستی، ده برابرش رو بهت جوری برمیگردونه که حتی متوجه نشی! اصلا متوجه نشی یهویی چجوری درآمدت داره زیاد میشه بپرسی چرا من حال دلم خوبه! و توام باد کنی تو خودت ولی از نوع قشنگ و درونی، لبخندت واقعیه واقعی، خندت نخودی و پلکانی بالا به پایین و بالعکس و بدون ترس [که خدایا به خیر کن خیلی خندیدیم!]

به این میگن "قانون گردش سعادت" 

یعنی هررررررر پول و درآمدی که بدست میاری ده درصدش مال دیگرانه :) با عشق و محبت اون میزان رو پس بده و پادشاهی کن و متاسفم اینو میگم که اگه این اجاره بها رو نپردازی همه اون منابع انرژی و اعتقادی به طُرق مختلف ازت میگیرنش! یکی با بیماری یکی با نقص فنی ماشین یکی با گم کردن یکی با شکست در معامله و انواع از دست دادنیهای یهویی!

 

+ برای همه یک دنیا سعادت و حال خوبِ این مدلی آرزو میکنم :)

 

پ.ن

الهام گرفته شده از کتاب " سعادت " اثر رندی گیج به نثری خوانا و با خطی خوانا!

به همه اعتقادات و مکاتب و ادیانم احترام میذاریم

از نظر من خوب زندگی کردن و حتی استفاده از رنگ درخت ها و تنفس اکسیژن بها داره و من اینگونه "زکات" می پردازم :)


اگه یک میلیارد یهویی به من برسه نصفشو میدم به امور خیریه!!

حتما این جمله رو چندباری در طی زندگی از آدم های گاها "جوگیر" شنیدیم. خب معلومه با این تفکر من هزار تومنم بهت نمیدم چه برسه یک میلیارد [از طرف خدا با نگاهی هه وار!]

فکر کردی بخوام به فقرا و خیریه و انجمن حمایت از بیماران صعب العلاج و مدرسه سازای انتهای زاهدان و کپر نشینا و اون مادره که سه تا بچه داره تو حلبی آباد داره لباس مردمو میشوره بدم، انقد در توانم نیست که بیام اول تورو با یک میلیارد ذوق مرگ کنم بعد با ندای درونی بیام توی وجود تو بگم آفرین ماشالله نصفشو تو بده به اینا؟!! بعدم ماه عسلی ، بیست و سی ای یا یک برنامه ازینا که مجری پرچونه داره تورو دعوت کنه بگه از حس و حالت بگو و توام باد کنی و بگی وظیفم میدونستم، ما انسانیم و آخرشم یه سلبریتی یا نامزد انتخاباتی (الان تنورشون داغه و د بچسبون) بیان باهات عکس بگیرن و تو فن پیج های اینستاگرام برات کپشن بزنن این آدم چه ها که نکرد؟!!! [بازم از طرف خدا با نگاهی بیشین بینیم باو!]

همه اینارو گفتم که بگم مشتی، پسر خوب، دختر خوشگل خدا همونیه که شیشه را در بغل سنگ نگه میداره. تو برو خود را باش. یعنی تواضع و بخشندگی خوبه کمک به دیگران خوبه اما اول خودت بعد کسی! توضیحات مفصلش بماند وقتی دیگر ولی "خودخواهی" خیلی جاها ""فضیلت"" محسوب میشه :)

یه فلش بک دیگه بزنم به بچگیامون. چه آرزویی داری؟؟ میخوام خوشبخت شم!!! جمله کلیشه ای که هیچوقتم تعیین نکردیم چه میزان و با چه کیفیتی! اصلا تعریف نکردیم به نثر روان ننوشتیم و نخوندیم خوشبختی چیه! سعادت چیه! که همه کم دارن یه سر نمیزنن و صدامونو نمیشنون میگن کم سعادتیه ماست!!! [ارواح عمه محترمتون. این دیگه از طرف نویسنده بود نه خدا :دی]

حالا حرف اصلیم چیه، چمه! چی میخوام بگم؟؟

میخوام بگم سعادت و خوشبختی در گردشه! حتی موفقیت. اینا اجاره ای هستن و هیچکس مالک مطلق نیست و مدام مثل اجاره خونه های مستاجرینِ دل خسته (نویسنده اشاره ریزی به خود دارد) باید پرداخت بشه! یعنی بهای سعادت و موفقیت و حال خوبه و خوشبختیه، بی وقفه باید پرداخت شه! 

و اما روش جالبی داره به طوری که شما از هر درآمد و پولی که بدستت میرسه 10 درصدش رو باید برگردونی به منابع انرژی و اعتقادیِ مد نظرت! حالا یکی اعتقاد داره در راه خدا یکی اعتقاد داره به پرداخت نقد به امور خیریه یکی بصورت اقلام به فقرا یکی دودستی نقد میده به حوزه یکی میبره کلیسا، یکی نذرش میکنه با غذا و قس علی هذا. 

حالا. اگه یک میلیون درآمدت باشه حاضری صد هزار تومنش رو به این امور برگردونی؟؟!! اگه جوابت مثبت باشه که میگم چه اتفاقاتی میفته و اگرم جوابت منفیه بهت بگم رِفیق، اگه این اجاره بهای موندن روی زمین و نفس کشیدن و حال خوبه رو نپردازی اونوقت خدا، کائنات، کارما، آسمون و زمین و هرچیزی که بهش اعتقاد داری این مبلغ رو ازت میگیره ! حالا به هرنحوی شده :) چون این مبلغ چه بخوای چه نخوای مال دیگران و این دنیاییه که توش هستی. حالا یا اشغالش کردی یا داری به نحو احسن ازش بهره میبری. هیچ راه فرار و پیچوندنی ام نداره [ذهنتو درگیرش نکن] 

رَندی گِیج بزرگ میگه اگه کسی با "عشق" این بها رو بپردازه خدا، کائنات، کارما، آسمون و زمین و هر چیزی که بهش معتقد هستی، ده برابرش رو بهت جوری برمیگردونه که حتی متوجه نشی! اصلا متوجه نشی یهویی چجوری درآمدت داره زیاد میشه بپرسی چرا من حال دلم خوبه! و توام باد کنی تو خودت ولی از نوع قشنگ و درونی، لبخندت واقعیه واقعی، خندت نخودی و پلکانی بالا به پایین و بالعکس و بدون ترس [که خدایا به خیر کن خیلی خندیدیم!]

به این میگن "قانون گردش سعادت" 

یعنی هررررررر پول و درآمدی که بدست میاری ده درصدش مال دیگرانه :) با عشق و محبت اون میزان رو پس بده و پادشاهی کن و متاسفم اینو میگم که اگه این اجاره بها رو نپردازی همه اون منابع انرژی و اعتقادی به طُرق مختلف ازت میگیرنش! یکی با بیماری یکی با نقص فنی ماشین یکی با گم کردن یکی با شکست در معامله و انواع از دست دادنیهای یهویی!

 

+ برای همه یک دنیا سعادت و حال خوبِ این مدلی آرزو میکنم :)

 

پ.ن

الهام گرفته شده از کتاب " سعادت " اثر رندی گیج به نثری خوانا و با خطی خوانا!

به همه اعتقادات و مکاتب و ادیانم احترام میذاریم

از نظر من خوب زندگی کردن و حتی استفاده از رنگ درخت ها و تنفس اکسیژن بها داره و من اینگونه "زکات" می پردازم :)


یا دیگه سوژه ها ناب و داغ نیستن یا من سوژه یابیم کم شده و سرد شدم !

منو اینجوری نبینید ها یه روزگاری کبکبه دبدبه ای داشتم واسه خودم ( آخه این چه لغتیه :|)

دیدین؟؟؟ واسه همین یه خط از حرفای خودمم یه چیزی باید بپرونم و یقه اون قدیمیارم بگیرم که آخه اینا چی بوده ساختین :/

تو صفحه اینستام نوشتم: عکسی برای حرفای تو دلم پیدا نکردم. حالا اینجام باید بنویسم واسه سوژه ها و جرقه های ذهنم واژه پیدا نمیکنم!

میگم نکنه عاشق شدم؟؟؟ [متفکر]

نه آقا نهههههههه اشتباه کردم ببخشید اصن شوخی کردم! این حرفام فقط بدرد تیم خبریه رادیو بلاگیها میخوره!

من خودم دنبال سوژه واسه نوشتنم اونوقت اونا الانه که برسن و مارو سوژه کنن :|

خیلیم چیزیم نیست و شنگولم. آخرین روز خدمت سربازیمم هست دیگه تووووووپ

از اینجا به بعدم خدا بزرگه منم متلاشی! (یعنی کسی ک تلاش های زیاد می کند#)


# منظور نویسنده در اینجا نوشتن پست های جدید است [قسم میخورد حتی]



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها